معنی لکه، تیرگی، منظره مه الود، لک کردن، تیره کردن محو کردن، نامشخص بنظر امدن, معنی لکه، تیرگی، منظره مه الود، لک کردن، تیره کردن محو کردن، نامشخص بنظر امدن, معنی gli، تdc;d، kj'ci ki اgmb، gl lcbj، تdci lcbj kpm lcbj، jاkaow fj'c اkbj, معنی اصطلاح لکه، تیرگی، منظره مه الود، لک کردن، تیره کردن محو کردن، نامشخص بنظر امدن, معادل لکه، تیرگی، منظره مه الود، لک کردن، تیره کردن محو کردن، نامشخص بنظر امدن, لکه، تیرگی، منظره مه الود، لک کردن، تیره کردن محو کردن، نامشخص بنظر امدن چی میشه؟, لکه، تیرگی، منظره مه الود، لک کردن، تیره کردن محو کردن، نامشخص بنظر امدن یعنی چی؟, لکه، تیرگی، منظره مه الود، لک کردن، تیره کردن محو کردن، نامشخص بنظر امدن synonym, لکه، تیرگی، منظره مه الود، لک کردن، تیره کردن محو کردن، نامشخص بنظر امدن definition,